ساعت ۱۲ شب؛ من باپیاله چای سیاه کنار پنجره نشسته ام، فضا آکنده از ناامیدی، یاس و تاریکی است. ذهن من هم درگیر اتفاقات ناخوشایند روز؛ از خواب هیچ اثری نیست، احساس بیهودگی مینمایم، سرم بالای تنهام سنگینی میکند و اصلن حالی خوبی ندارم. برای گریز از درگیریها به سراغ …
ادامه »نمط المخطط الزمني
دسامبر, 2020
نوامبر, 2020
-
18 نوامبر
دستآوردهای شکنندهی زنان و دورنمای مذاکرات صلح با طالبان
فرض کنید که همین امروز مذاکرات صلح با طالبان به نتیجه رسید و آنان از جنگ دست برمیدارند و به آغوش جامعه افغانستان باز میگردند؛ اما پس از آن چه میشود؟ ولی احساس جریحهدار شده هیچ کودکی دیگر به دورهی کودکیاش بر نمیگردد و هیچ چیزی کمبود احساس یک مادر …
ادامه »
اکتبر, 2020
-
18 اکتبر
وقتی خم خانههای شراب باز اند
قسمت اول به اولین خم خانهای شراب میرسند. آنها چهار نفر هستند. دو مرد و دو زن. موسیقی نسبتاً شادی از خم خانه پخش میشود. یک مرد دیگر نیز با آنها یکجا میشود. یک مرد سی و هشتساله؛ خندان و مؤدب. آن پنج نفر به جز کابل همه سوییسی هستند. …
ادامه » -
1 اکتبر
قاتل کیست؟
بومممممم … انفجار. یک، دو، سه، چهار، پنج کشته. یک، دو، سه، چهار، پنج … بیست زخمی. یک، دو، سه، چهار، پنج … صدهزار حیران. کسی این کار را کرد. کسی که خودش اول مُرد. او اینجا بود. یک دقیقه پیش. خود را به موتر کوبید و آن حالت به …
ادامه »
سپتامبر, 2020
-
27 سپتامبر
رنج و چنگیز
امشب من غمگینم. خیلی غمگین. حوادثی پیشآمده. حوادثی هولناکی. این حوادث مرا غمگین ساختهاند. این حوادث مرا رنجاندهاند. غم و رنج چه استند؟ این حس چیست؟ اینکه غمگینم یعنی چه؟ من هیچ نمیدانم. آیا خدا خالق رنج است؟ این برایم عجیب است. خدا چطور میتواند خالق رنج باشد. اما من …
ادامه » -
7 سپتامبر
زندگی در نگاره پندار
زنگ ساعت به صدا میآید و من با آرامش کامل از خواب بیدار میشوم. چهچه پرندگان همه جا را فرا گرفته است و فضا آکنده از آرامش، امید و انرژی شده است. صدای آژیر امبولانس و موتر پولیس دیگر تبدیل به افسانه شده و دیر زمانی می شود چنین نشنیدهام. …
ادامه »
آگوست, 2020
-
31 آگوست
ناممکن «فراموش کابل» و نظریهی «دریافت»
ابراهیم امینی در دفتر شعر فراموش کابل، یکافغانستان غزل است. شعر او، شناسنامهی خودش و شناسنامهی همسرزمینان او است، که یا همچون «موسیچهای در تمام درختان دنیا گریختهاند» و یا هنوز هم در «جنگل گرازان»، سرگرم روزگذرانی استند. در شعر هیچ شاعر افغانستان، به پیمانهی متنهای امینی از افغانستان و …
ادامه » -
31 آگوست
خدا خودکشی کرد!
این اتفاق دیروز واقع شد. او دیگر نمیتوانست تحمل کند. او راهی جز این نداشت. او باید میمُرد. حقیقتاً اگر من جای او بودم خیلی وقت این کار را میکردم و نمیگذاشتم رنج، بیشتر از آن مرا خُرد کند. رنج شکنجه است و هر چه زودتر از شکنجه بتوان فرار …
ادامه »