ساعت ۱۲ شب؛ من باپیاله چای سیاه کنار پنجره نشسته ام، فضا آکنده از ناامیدی، یاس و تاریکی است. ذهن من هم درگیر اتفاقات ناخوشایند روز؛ از خواب هیچ اثری نیست، احساس بیهودگی مینمایم، سرم بالای تنهام سنگینی میکند و اصلن حالی خوبی ندارم. برای گریز از درگیریها به سراغ …
ادامه »من کتابم
چند روز قبل روزکتاب و کتابخوانی بود. آن روز، روز من بود. کاش برعلاوه نفس های که انسان ها در لابلای اوراقم میکشند، من هم میتوانستم نفس بکشم. اگر چنین میشد، مطمینآ شاهد تجلیل این روز از جانب خودم میبودید. برای تجلیل از روزم، تعدادی از همنوعانم را در کاغذهای …
ادامه »مهمانی
قسمت دوم و پایانی کابل امشب دعوت است. به خانۀ کریستف کریتنا. آقای کریتنا وقتی جوان بوده آشپز بوده. بعد معلوم نیست چرا تصمیم گرفته دکتر شود. او از پولداران محله است. خانۀ او در بالای یک تپه قرار دارد. آنها به آنجا میرسند. کابل با دوستانش. آنها به در …
ادامه »وقتی خم خانههای شراب باز اند
قسمت اول به اولین خم خانهای شراب میرسند. آنها چهار نفر هستند. دو مرد و دو زن. موسیقی نسبتاً شادی از خم خانه پخش میشود. یک مرد دیگر نیز با آنها یکجا میشود. یک مرد سی و هشتساله؛ خندان و مؤدب. آن پنج نفر به جز کابل همه سوییسی هستند. …
ادامه »رنج و چنگیز
امشب من غمگینم. خیلی غمگین. حوادثی پیشآمده. حوادثی هولناکی. این حوادث مرا غمگین ساختهاند. این حوادث مرا رنجاندهاند. غم و رنج چه استند؟ این حس چیست؟ اینکه غمگینم یعنی چه؟ من هیچ نمیدانم. آیا خدا خالق رنج است؟ این برایم عجیب است. خدا چطور میتواند خالق رنج باشد. اما من …
ادامه »زندگی در نگاره پندار
زنگ ساعت به صدا میآید و من با آرامش کامل از خواب بیدار میشوم. چهچه پرندگان همه جا را فرا گرفته است و فضا آکنده از آرامش، امید و انرژی شده است. صدای آژیر امبولانس و موتر پولیس دیگر تبدیل به افسانه شده و دیر زمانی می شود چنین نشنیدهام. …
ادامه »ناممکن «فراموش کابل» و نظریهی «دریافت»
ابراهیم امینی در دفتر شعر فراموش کابل، یکافغانستان غزل است. شعر او، شناسنامهی خودش و شناسنامهی همسرزمینان او است، که یا همچون «موسیچهای در تمام درختان دنیا گریختهاند» و یا هنوز هم در «جنگل گرازان»، سرگرم روزگذرانی استند. در شعر هیچ شاعر افغانستان، به پیمانهی متنهای امینی از افغانستان و …
ادامه »سفرنامهی همدلی مرز ندارد
گرچه آب رفته باز آید به رود… مدتی میشد دنبال کارگاه آموزش نویسندگی بودم ولی افسوس توفیق حاصل نمیشد که شامل یکیاز این دست کلاسها گردم. بالاخره یکی پیدا شد، ولی متاسفانه جالب نبود و ناامید شدم. روزی چشمم به صفحه استاد رسولی گرامی افتاد و چشمانم برق زد، چون …
ادامه »میخی فرورفته بر دیوار شعر کوتاه
شعر نو یا شعر پیشرو در سالهای اخیر در ادبیات فارسی به شدت بحث برانگیز بوده است و اختلاف نظر روی ساختار و بوطیقا آن همچنان پابرجاست. بعد از نیما و شاملو، مفهوم شعر نیمایی و شعر سپید آهسته، آهسته دگردیس میشود چنان که حتا شاعر برجستهی مثل رضا براهنی …
ادامه »«پریِ كوچكِ غمگين» درنگی در زندگی و شعر فروغ فرخزاد
جاذبه اي كهربا واري كه زندگي، شخصيت و شعرِ سرنوشت ساز فروغ الزمانِ فرخ زاد، اين «پريِ كوچكِ غمگين» شعر پارسي بر من و عدهء كثيري از خواننده گانِ خود اعمال كرده؛ مرا به اين واداشت كه اين كوتاههء ناچيز را-كه البته در خورِ او و هنرش نخواهد بود- بنويسم. …
ادامه »