گرچه آب رفته باز آید به رود…
مدتی میشد دنبال کارگاه آموزش نویسندگی بودم ولی افسوس توفیق حاصل نمیشد که شامل یکیاز این دست کلاسها گردم.
بالاخره یکی پیدا شد، ولی متاسفانه جالب نبود و ناامید شدم.
روزی چشمم به صفحه استاد رسولی گرامی افتاد و چشمانم برق زد، چون در مورد تدویر کلاس نویسندگی اطلاع رسانی نموده بودند.
بالاخره روزگار بر وفق مراد چرخید و من شامل کارگاه جدی نویسندگی گردیدم، در طول هفته بیصبرانه منتظر روزهای دوشنبه میبودم تا دروس را فراگیرم.
استاد محترم جناب دکتر حمیدرضا رحمانیزاده دهکردی این کارگاه را به پیش میبردند و من شخصا از دروس ایشان بهرهها بردهام.
زمانی که تازه شامل مکتب شده بودم، هر زمانی معلمم را بیرون از ساعات رسمیات و چارچوب مکتب میدیدم خوشحالی تمام وجودم را فرا میگرفت و این شادی مضاعف قلبم را به شدت به هممیفشرد چون آن بزرگ زن صمیمانهتر از صنف درسی با من برخورد میکرد.
استاد دهکردی عزیز و آقای فرشیدورد کتابی را به رشته تحریر در آورده اند که شامل دو سفرنامه و یک مصاحبه با مقدمهی از آقای سعید ضیاالدین صدر، مسوول نشراتی افغانستان امروز میگردد. کتاب برای من هم رسید و خوشحالی دوران کودکی مجددا در من ظهور کرد، چون از یکطرف با استاد درس میگرفتم و از طرف دیگر کتابی را که ایشان نوشته بودند، در دست داشتم و مطالعه میکردم و این اتفاق مرا به شدت شادمان میساخت.
سفرنامه نوشتن بسی زیباست، چون افراد تجربههای خود را از دیدن شهرها و مناطق مختلف دنیا با دیگران به اشتراک میگذارند و در قالبهای مختلف به رشتهی تحریر درمیآیند.
زمانیکه کابل بودم، بعد از کار روزهای پنجشنبه بعد از ظهر به کتابفروشی های شهر کابل سرمیزدم و الهدی یکی از کتابفروشی مورد علاقهام بود، روزی کتابی را جستجو میکردم که چشمم به کتاب “جانستان کابلستان” از نویسنده چیرهدست جناب رضا امیرخانی افتاد و بی مهابا آنرا خریدم.
آقای امیرخانی از سفرش به شهرهای هرات، کابل و مزارشریف مینویسد و در قسمتی از کتابش میگوید: «هر بار وقتی از سفری به ایران برمیگردم، دوست دارم سر فرو بیفکنم و بر خاک سرزمینم بوسهای بیافشانم. این اولین بار بود که چنین حسی نداشتم. برعکس، پارهای از تنم را جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بی راه و بی روح مرزی.»
جانستان کابلستان اولین سفرنامهی بود در مورد افغانستان میخواندم و حالا فرصتی دیگری پیش آمده بود که سفرنامهی دیگری را نیز مطالعه نمایم.
سفرنامه «همدلی مرز ندارد» تجربهی منحصر به فرد استاد دهکردی عزیز و آقای فرشیدورد است. این کتاب به واسطه مرکز نشراتی افغانستان امروز – مدیوتیک افغانستان به دست نشر سپرده شده است. بعد از رونمایی، کتاب به من هم رسید و از این که از اولینها بودم که آن را مطالعه مینمودم احساس رضایت و خوشبختی مینمودم.
استاد دهکردی با همراهان عزیزشان به کابل تشریف آورده بودند تا برای جوانان صلح پرور کشور مان در مورد صلح بگویند.
بخش اول کتاب از کابل میگوید، کابلِ زیبا ولی دردمند که مملو از شیرینی است اما گاهی کامت از خوانش ناخوشیهای که در آن شهر رخ میدهد، تلخ میگردد.
در این سفرنامه به نکات ظریف اشاره شده است، مثلآ آهنگ مشهور استاد منگل «غم نداری بز بخر»، فروش غذا، آب و چای در خطوط هوایی کابل-دبی، دیوار و حصارهای سمنتی شهر کابل، صدای تق و توق گلوله، رستورانت صوفی، تضاد لباس پوشیدن جوانان که یکی دریشی ودیگریپیراهن تنبان و دیگر نکات جالبی که برای خوانندهی افغان و غیر افغان خالی از لطف نخواهد بود.
در عین حالی ذهن زیرک جناب دکتر دهکردی به اصطلاحات کابلی نیز پرداخته که محتوای آن بخشی از سفرنامه را جذابتر میسازد؛ اصطلاحات و واژگانِ چون «جانت جوراس، بخیر هستی، مهربانی، پوهنتون، پوهنزی تا نَفَری».
تصویر که نویسنده از کابل بیان میدارد، افراد مسافر چون من را برای لحظاتی به کابل در بین جوانان نخبه صلحپرور، وزارتخارجه، دانشگاه افغانستان، رستورانت صوفی و هوتل صافی لاندمارک، شهرنو و دیگر نقاط شهر میکشاند. تک تک جملات کتاب برای دقایقی گَرد غربت را از صفحهی دل و ذهنم پاک نمود و فکر کردم آنجا هستم، جای که به آن تعلق عاطفی عمیق دارم.
در کارگاه نویسندگی مهارتهای مختلفی برای ما تدریس شد و زمانی که این کتاب را میخواندم دقیقا پی میبردم که کدام مهارت در کجا به کار رفته است.
سفرنامه دوم را آقای هلال احمد محب فرشیدورد، شاعر جوان افغان نوشته که از استعداد خدادادی در پدیدآوردن نظم و نثر برخوردار اند. ایشان سفری سه روزهی به تهران جهت اشتراک به کارگاه “روش تحقیق در روزنامهنگاری با محوریت صلح” داشتند که چشم دیدهای شان را در این سفرنامه درآورده اند و خواننده را با نکته سنجی و ظرافت به دنبال خود به جاهای مختلف در تهران و مشهد میکشاند.
در این کتاب با اشعار زیادی از شعرای نامدار فارسی زبان برخواهید خورد که بر گیرایی و ملاحت کتاب میافزاید.
بعد از ختم کتاب تازه دانستم که مهارت Kill your darling که استاد برای مان تدریس نموده بود، به چه معنی است.