شعر نو یا شعر پیشرو در سالهای اخیر در ادبیات فارسی به شدت بحث برانگیز بوده است و اختلاف نظر روی ساختار و بوطیقا آن همچنان پابرجاست.
بعد از نیما و شاملو، مفهوم شعر نیمایی و شعر سپید آهسته، آهسته دگردیس میشود چنان که حتا شاعر برجستهی مثل رضا براهنی میآید و در کتاب «خطاب به پروانهها» بحثی را تحت عنوان این که چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم مطرح میکند. همچنان شعر سپید بعد از شاملو دچار گسست ساختاری و برهم ریزی مسایل زیباشناسیک؛ آوایی، تصویری، موسیقی و … میشود. تا حدی که شفیعی کدکنی در کتاب «چراغ و آیینه» برای شعرهای بعد از شاملو به ویژه شعرهای امروزی سپید، نام شعر «منثور» را پیشنهاد میکند.
روی این ملحوظ نمیتوان به صورت خاص برای شعرهای سپید امروزی و شعر پیشرو با قاطعیت مانیفست تعیین یا حکم کرد. بیشتر شعرهای سپید امروز و شعرهای پیشرو متاثر از کثرت نظریههای مختلف ادبی اند. اعم از فارسی و غربی و اروپایی.
در واقع آزادی بندها و سطرها در شعر سپید یا شعر پیشرو سبب شده است تا کتلهی بزرگی از دوستداران شعر و ادبیات به این باور باشند که سرایش شعر نو ساده است و میتوان هر متنی را به صورت پلکانی نوشت و بر آن برچسب شعر سپید یا شعر پیشرو را زد که بدون شک این باور، باور نادرست است و غیر معیاری و هنری.
به باور من در چنین وضعیتی تعهد و رسالت شاعر امروزی دشوارتر شده است. از جانب دیگر در چنین آشفته بازاری سره و ناسره کردن شعر خوب و ناخوب امری شده دشوارتر. حالا این شعر بلند باشد یا کوتاه.
بدون تردید نقش کارگاههای آموزشی ادبی و هنری و پشتکار نویسندهگان و شاعران در جهت نقد و بررسی آثار دیگران و بحث روی مسایل مختلف ادبی و هنری فعالیتیست ارزشمند و سازنده.
برنامه نقد و بررسی اشعار مهدی سرباز در کارگاه شعر نو افغانستان «کارگاه سپیدار» این فرصت را فراهم کرد تا شعرهای او را بخوانم و به لایههای پنهان و پیدا و ساختار شعرهایش بپردازم.
من در این برنامه تنها روی شعرهای کوتاه مهدی سرباز صحبت می کنم و شاید این انتخاب برگردد به ذایقه هنری خودم و از جانب دیگر به مطالعه و تخصصی که در این زمینه ممکن داشته باشم.
شعر کوتاه و کوتاهسرایی از دهههشتاد به این سو به طور تخصصی وارد حوزه شعر و ادبیات افغانستان شدهاست.
پیشنهی کوتاهسرایی در شعر فارسی از لحاظ هستی شناسی ابعاد مختلف دارد و نمونههای بسیار. اما هرگز تعریف مشخص برای شعر کوتاه در ادبیات فارسی نداشتهایم و یا به عبارت دیگر ژانر مشخصی به عنوان شعر کوتاه وجود نداشته است. آنچه بوده است قالبهای مثل دوبیتی و رباعی و تکبیتها و … بودهاند که از لحاظ ساختاری مقید بر بندهای مشخص و وزن شدهاند و هرگز مولفههای دیگر برای شان تاکید نشدهاست و یا تعریفی که در مقابل شعر بلند آنها را قرار دهد.
حتا کوتاهسرایی در زمان نیما و احمد شاملو نیز هرگز به یک «جریان» در دل ادبیات فارسی مبدل نشده است. چون کوتاهسراییها پراکنده بوده است و از انسجام و جهانبینی مشخص نیز برخوردار نبوده است.
اما امروز وقتی از کوتاهسرایی حرف میزنیم فرمها و قالبهای نو، بسیار مطرح میشوند. که اینجا جا ندارد به همهی آنها و ابعاد آنها بپردازم و روی تمام فرمها و قالبهای نو در کوتاهسرایی صحبت کنم.
این که مهدی سرباز چقدر آگاهانه به شعر کوتاه پرداختهاست و علاقمند شعر کوتاه است، گذشت زمان و فعالیتهایش در آینده بیشتر موضوع را روشن خواهد ساخت.
اما چند نمونه از شعرهای کوتاه سرباز که فعلن با آن روبرو هستم از لحاظ فرم و ساختار و چند جهت دیگر برایم قابل بررسی و تجسس است.
نخست، ساختار
دوم، فرم
سوم، مولفهها یا خصیصهها
ساختار؛ من قبلن در مقالهها و مباحثی که در رابطه به شعر کوتاه به ویژه شعر کوتاه سپید یا آزاد امروزی داشتهام به این نکته اشاره کردهام که شعر کوتاه سپید یا آزاد امروزی متفاوت از شعرهای کوتاه سپید و نیمایی است که قبل از دهه هشتاد در حوزه زبان فارسی سروده میشده است.
در واقع در شعر نو فارسی که از نیما شروع میشود و بعد با شاملو، ما هرگز تعریف مشخصی برای شعر کوتاه نداشتهایم و هرگز نیما و شاملو و پیروان آنها ادعای ژانر مشخصی را به عنوان شعر کوتاه مطرح نکردهاند. کوتاهسراییهای که در فرم سپید یا نیمایی اتفاق افتادهاست یا از سر اتفاق بوده است یا پیش نویسهای برای یک شعر بلند و یا هم چنان انفرادی و پراکنده بوده است که هرگز نتوانسته به عنوان یک «جریان» مطرح شود.
اما از آغاز دهههشتاد به بعد ما آهسته،آهسته وارد فضا، ساختار و فرمی میشویم که به عنوان شعر کوتاه مطرح میشود و ویژهگیهای برای سرایش آن در نظر گرفته میشود و از همه مهمتر که با تعاریفی روبرو میشویم که نوع ادبی خاص یا ژانر خاصی را به عنوان شعر کوتاه با مولفههای آن مشخص میسازد و دقیقن در مقابل شعر بلند قرار می گیرد.
یکی از و ویژه گیهای موضوع بحث «ساختار» در شعر کوتاه میباشد.
در شعر کوتاه فضا و ساختار متمرکز میباشد. در شعر بلند واجب و حتمی نیست که شعر فضای بسته یا متمرکز داشته باشد. ممکن گاهی شعر به سه صفحه یا بیشتر از آن برسد و هر جایکه شاعر لازم دید، میتواند شعر را خاتمه دهد. اما در شعر کوتاه ما دارای یک نوع میکانیسم یا ساز و کار قراردادی هستیم که باید آن را در نظر داشته باشیم و رعایت نماییم. میکانیسمی که پیرنگی دارد و در پایان بسته میشود و نتیجه گیری.
به این معنی که شعر مبتنی بر پیرنگ است و پیرنگ آن میکانیسمی است که ما را به ساختار و نتیجه در شعر کوتاه میرساند. مثل سرایش منظومهها در زبان فارسی.
بطور مثال مهدی سرباز چنین می گوید:
چون میخی فرورفته در دیوار
ماندی
بر تو چراغ ماندند
شاخهی زیبا به تو آویزان
گاهی پیراهنی
گاهی تفنگی
ولی کسی نفهمید
تو زنگ زدی
چون میخی فرورفته در دیوار.
یکی از جمله باورهای نادرست در رابطه به شعر کوتاه این است که شعر کوتاه را به علت این که چند سطری باشد میتوان شعر کوتاه گفت یا شناخت. در شعر کوتاه سپید یا نیمایی ما با ساختار و می کانیسم قراردادی روبرو هستیم که گاه ممکن است تا ۸ یا ده سطر یا بیشتر از آن برسد و این سطرها نیست که شعر ما را به عنوان شعر کوتاه مشخص میسازد بلکه آن میکانیسمی است که ما را به ساختار میرساند. می کانیسمی که متمرکز است و مبتنی بر یک موتیف خاص یا کشف و یا روایتهای ذهنی یا انتزاعی …
در شعر فوق ما از چنین ساختاری برخودار هستیم. شاعر مبتنی بر چنین می کانیسمی به خلق شعر پرداخته است و از کاربرد چنین می کانیسمی آگاه بوده است و یا به عبارت دیگر شاعر میداند که شعر کوتاه میسراید.
فرم؛ یا تخیل داستانی در شعرهای کوتاه سپید یا نیمایی از جدیت خاصی برخوردار است. این فرم یا تخیل داستانی است که به شعر کوتاه جان میدهد . بنمایه یا موتیف در شعر کوتاه میتواند مسایل مختلفی باشد. ممکن است بنمایه یک حادثه واقعی باشد یا انتزاعی و یا مبتنی بر کشف عینی و …
آن دسته از کوتاه سرودههای که مبتنی بر کشفهای عینیاند بیشتر طبعیت گرا اند که هایکوواره و یا هایکو رامیتوان مثال آورد.
بعضی از شعرهای کوتاه مبتنی بر موتیفهای مقیداند. بحث موتیف موضوع گسترده در شعر و ادبیات و مسایل تحلیلی امروزی است.
مسایل همچو جنگ، غم، شادی، صلح و … را میتوان به عنوان موتیفهای مقید در شعر در نظر گرفت. اما ظهور موتیف را در شعر باید شناخت و کاربرد آن را تا به «تم» یا جانمایه اصلی برسد.
در حقیقت آن «موضوع» به عنوان موتیف مقید است که در هیئت و محور فرم تجسم پیدا میکند. حال این موضوع شاید انتزاعی باشد و یا هم شاید عینی. اینجا شاعر است که از آن حس به عنوان موتیف خاص کار می گیرد و به چگونگی اجرای سکانس و تخیلداستانی میپردازد و به انسجام مسایل آوایی، زبانی، تصویری و … دست میزند.
بطور مثال
خانهام تاریک است
و آنکه باید میآمد
بیچراغ آمده است
و آنکه باید میآمد
با خودش مهمات آورده
تا از این پنجره شلیک کنم.
در این شعر آن موتیف و یا آن بنمایهی که مورد نظر است به خوبی ظهور پیدا کرده است. ما با یک روایت ذهنی/دراماتیک روبرو هستیم مبتنی بر نظام نشانهها، که به فرم انجامیده است.
در شعرهای کوتاه سپید یا آزاد اجرای موتیف مورد نظر با درنظرداشت آن می کانیسم مطرح شده به شعر قدرت تاثیر گذاری را میدهد. چنانچه در شعر فوق ما با یک نمایش روبرو هستیم نمایشی که مبتنی بر روایت ذهنی است و نه تجربه عینی و این روایت به تجسم میرسد و به عنوان فرم شکل پیدا می کند و به پایان میرسد.
دقیقن یکی از ویژه گیهای مهم و مولفههای مهم در شعر کوتاه سپید یا نیمایی همین مورد است. حالا رعایت این مورد ممکن در ده سطر اتفاق بیافتد و شاید هم در چهار سطر اما پایان شعر پایانی است که فرم را تکمیل مینماید.
اینجا شاعر به خوبی از این تکتیک آگاه است و میداند که با سطر اخیر
(تا از این پنجره شلیک کنم)
فرم تکمیل و میکانیسم آن اجرا میگردد و دیگر هر موردی زائد است و فرم را بر هم میزند.
شعر کوتاه از لحاظ ساختار و فرم هرچند تراشیده باشد خوش فرمتر میشود. واژههای زائد و غیر ضروری و بندهای اضافی به عنوان عناصر غیر ضروری یا زائد باید حذف شود.
در شعر فوق میتوان به طور مثال سطر چهارم را
(و آنکه باید میآمد)
که تکرار سطر دوم است غیر ضروری دانست و آن را حذف کرد.
نبود این سطر به بدنه شعر از لحاظ معنایی و فرم هیچ آسیبی نمیرساند و حتی آن میکانیسمی را که در شعر کوتاه در نظر داریم صدمه نمیزند مگر این که شاعر برای اجرای بهتر موسیقی یا هارمونی آن را در نظر داشته باشد.
برهمریزی فرم و ساختار در شعر کوتاه، شعر و معنا را به سرعت وارونه میسازد و شعر به عنوان یک تکه یا چند تکه «سکانس» از انسجام معنایی و فرم و ساختار باز میماند.
و شعر کوتاهی که ساختار و فرم نداشت از لحاظ هنری ارزشی ندارد و تنها مبتنی بر پراکنده گوییها است و وسوسهها و در ردیف یک درد دل قرار می گیرد و نه شعر.
نمونههای بسیار در این رابطه میتوان یافت. نوشتههای فاقد ساختار و فرم و چند سطری به ویژه در فضای مجازی بنام شعر کوتاه را می توان مثال زد.
خصیصهها یا مولفهها
در شعر کوتاه ما با یک سلسله خصیصهها یا مولفههای نیز روبرو هستیم که دقت روی آنها و شناخت از آنها قدرت تاثیر گذاری شعر و فرم را افزایش میدهد و شعر را به انسجام میرساند.
بهطور مثال حذف بندها و کلمههای زائد، فاصلهگذاریها، سطر بندیها، گذشتن نقطه و دیگر نشانهها و … از جمله مسایلیاند که به انسجام معنایی، ساختاری و فرم شعر قدرت میبخشد.
برای روشن شدن بهتر این مورد به یکی از شعرهای کوتاه دیگر از شاعر میپردازم.
اینکه میتوانی بخوابی
اینکه حوصلهی سیگار کشیدن داری
یا جایی برای رفتن.
اتفاق زمانی میافتد
که پنجره را باز میکنی
و میپری.
در این شعر کوتاه ما با دو سکانس روبرو هستیم، دو نقطه و یک سپیدخوانی.
شاعر با وجود اینکه از ساختار یا می کانیسم قراردادی در شعر کوتاه آگاه است. بنمایه شعر را به عنوان موتیف مقید یعنی «خودکشی» در نظر می گیرد و تجسم میبخشد.
این تجسم به عنوان فرم در شعر دچار گسست میشود و تنها به علت حضور یک «نقطه» در پایان سکانس اول، سطر سوم
(یا جایی برای رفتن.)
بعد از سکانس نخست یک مورد سپیدخوانی اتفاق میافتد. و دقیقن حضور همین نقطه در پایان سکانس اول سطر سوم، رابطه معنایی و فرم را دچار سکته می کند و نسبت مفهومی دو سکانس وارونه میشود.
اگر نقطه از سطر سوم سکانس نخست حذف شود. رابطه بین سکانس نخست و دوم و آن سپیدخوانی که اتفاق میافتد، بهتر برقرار میشود و آن سکتهی که فرم را وراونه ساخته است برطرف میگردد و تکتیک سپیدخوانی که بین دو سکانس اتفاق میافتد سهم فعال برای مشارکت خلاقانه مخاطب میدهد.
در شعر کوتاه توجه به چنین مسایلی به عنوان خصیصهها و باریکیها میتواند ساختار و فرم شعر را زیباتر و کامل سازد.
در کل شعرهای کوتاه سرباز که در این برنامه برای بررسی و نقد گذاشته شدهاند مبتنی بر روایتهای ذهنی یا انتزاعیاند که به عنوان بنمایههای «موتیف» مقید اتفاق میافتند. شاعر از چگونگی ساختار قراردادی یا آن میکانیسم در شعر کوتاه و تجسم آفرینی در شعر کوتاه آگاه است.
فضای متمرکز شعرها و ساختار آنها و اجرای موتیفهای مقید در شعر سرباز از جمله برازندگیهای شعرش محسوب میشود.
با توجه به مسایلی که یاد کردم. شعر کوتاه مهدی سرباز میخ فرو رفتهی محکمی است بر دیوار شعر کوتاه افغانستان که از جدیت و پختگی برخوردار میباشد و شاید توجه جدیتر شاعر به شعر کوتاه و خصیصههای آن، او را در آینده به عنوان یکی از چهرههای جدی شعر کوتاه مبدل سازد.