تاریخ معاصر و سنگربندی صنف‌های دانشگاه

سال گذشته، دعوت شده بودیم از سوی وزارت تحصیلات عالی افغانستان در تالار کنفرانس‌های آن‌وزارت، به‌منظور این‌که نصاب تحصیلی دانشگاه‌های کشور را تعدیل و تصحیح بکنیم.یکی از پیش‌نهادهای من که پذیرفته نشد و همان باعث شد که من از حلقه‌ی تصمیم‌گیری و بحث، خودم را کنار بکشم؛ درباره‌ی مضمون تاریخ معاصر افغانستان بود. من با دلایلی که آن‌جا عرض کردم، پیش‌نهاد کردم که تاریخ معاصر افغانستان، پس از این، از مضمون‌های دانشگاه‌شمول نباشد. مضمون دانشگاه‌شمول، مضمون‌هایی‌ استند که همه دانشکده‌ها حتماً باید بخوانند. استدلال‌هایم را می‌نویسم:

۱. تاریخ معاصر، قباله‌‌های مختلف این‌کشور در دست اقوام ساکن این‌سرزمین است. قهرمان‌ها مختلف، کسانی که اتباع اصیل این‌سرزمین شناخته می‌شوند مختلف، اکثریت و اقلیت مختلف و… . از میان این‌همه منبع، یک‌منبع را انتخاب کنیم و به‌خورد دانش‌جو بدهیم و او جبراً روایت‌های واقعیات را به طور موقتی در ذهن بسپارد، چه سودی دارد؟ دقیقاً مانند این‌که به یک‌ پیرو مذهب شافعی، فقه حنفی تدریس شود.گروه تاریخ که وظیفه‌اش کلنجاررفتن با تاریخ است، بحث‌اش جدا؛ اما دیگر گروه‌ها و دانشکده‌ها را بگذاریم که رشته‌ی تخصصی خودشان را دقت کنند. از میان استادان و دانش‌جویان، هرکس علاقه‌ی تاریخ‌خوانی داشت، می‌داند که کدام منبع را برگزیند و بخواند؛ بنا بر این، برای آدمی که سیر است، غذا درست نکنیم.

۲. محصول این‌تاریخ‌خوانی چیست؟ سنگربندی صنف‌های دانشگاه‌های کشور. بارها شاهد بوده‌ام که منبع درسی، شخصیت‌هایی را ستوده و شماری دیگر را عامل خون و خیانت شناخته است. دانش‌جویی برخاسته که این‌چیزی که این‌منبع تاریخی می‌گوید، واقعیت ندارد و دروغ است. قهرمان، کسی است که فلان منبع معرفی می‌کند.من خودم زمانی که دانش‌جو بودم، تمام پرسش‌های مضمون تاریخ را -ارچند منبعِ معرفی‌شده قابل قبولم نبود- حل کرده بودم؛ اما استاد با در نظرداشت اختلافی که میان ما وجود داشت، مرا ۹۹نمره داده بود و من پارچه کشیده بودم.بنا بر این، خیلی چیزهایی دیگر برای گذشته‌ای که نه اختلافی؛ بل‌که افتراقی است، از میان می‌رود و فرصت‌ها و امکانات دانش‌جو کشته می‌شود.

۳. ما نیازمند فراموشی و کنار آمدن استیم، البته این به هیچ‌وجه به معنای مسخ هویت و مختوم‌دانستن پرونده‌ی ظالم و مظلوم نیست. لیکن فراموش نکنیم که مسوولیت دانش‌جو برپایی دادگاه برای مکافات و جنایات تاریخ نیست. تاریخ ممکن است بتواند در امروز ما تاثیرگذار باشد؛ اما حتماً می‌تواند فرصت ما را بگیرد.

صادق هدایت گفته بود که همین‌طور ما بر خرافه‌گرایی گذشته‌گان ما می‌خندیم، آینده‌گان نیز بر حماقت ما خواهند خندید. من با خندیدن آینده‌گان مشکل ندارم؛ اما نمی‌خواهم میراث اذیتی را که تاریخ از گذشته‌گان به ما انتقال داده، آن را فربه‌تر ساخته به آینده‌گان هدیه دهیم.فکر کن اگر امروزِ ما را بنویسند، چه تاریخ افتخارآوری خواهد شد!

درباره نورمحمد نورنیا

نورمحمد نورنیا فرزند دین محمد، زاده‌ی سال ۱۳۶۸ خورشیدی در شهر مزارشریف؛ شاعر، نویسنده و استاد دانشگاه سمنگان است. دوره‌ی دانش‌آموزشی‌اش را در لیسه‌ی عالی استقلال مزارشریف سپری کرده، دانشگاه را تا سطح کارشناسی ارشد، در دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه بلخ فرا گرفته و این‌روزها درگیر فراگیری برنامه‌ی دکتری ادبیات فارسی در دانشگاه گیلان جمهوری اسلامی ایران است. از این‌استاد و نویسنده‌ی جوان، شش‌دفتر شعر با نام‌های: ۱. پرنده‌ی متواتر یک درخت؛ ۲. مثل گندم؛ ۳. تقویم کلاغ؛ ۴. زیر جلدم برف می‌بارد؛ ۵. مرگ‌مره‌گی و ۶. خم‌شده روی خود؛ و چند کتاب در باب ادبیات و نقد با نام‌های: ۱. بی‌معنایی، رهاشده‌گی و متن (نقد و نظریه)؛ ۲. آشنای غریب (بیدل‌شناسی)؛ ۳. عطر نم‌ناک سفال(فولکورشناسی)؛ ۴. متون تاریخی زبان فارسی؛ ۵. ویژه‌گی‌های غزل معاصر افغانستان؛ ۶. پژواک خاموشی(گزینش، تصحیح و مقدمه‌نویسی اشعار عبدالرحمن پژواک) به نشر رسیده است. استاد نورنیا، "کانون ادبی دیگر" را در بلخ پایه‌گذاری کرده که تا قبل از دولت جدید، جلسات نقد به صورت هفته‌وار برگزار می‌کرد و سه عنوان کتاب از آن آدرس هم از نویسنده‌گان مختلف به نشر رسانده. پیوسته مشغول نگارش مقالات علمی در مجلات و سخنرانی در مجامع و روشنگری از طریق رسانه‌های اجتماعی است و این‌مشغله را برای کشورش خیلی مهم و بی‌بدیل تلقی می‌کند. اراده دارد که تا توانایی اندیشیدن داشته باشد، عرصه‌ی خردورزی و دانش‌اندوزی را پاس‌داری کند.

همچنان ببینید

در باب پول؛ بخش اول

از آغاز تاریخ مکتوب بشر–و حتا تاریخِ به خاطرهامانده به کمک فسیل و اشیاء باستانی–تا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *