حتی اگر واقعا حق با بعضی از منتقدینِ سادیستیک بود که گفتند خواکین فینیکس در بازیگریِ جوکر زیادی زور میزند، باز هم با کمال تاسف باید بگویم که از جوکر تاد فیلیپس بهترین چیزی که گیرتان می آید همین است. علی رغم اینکه اقتباس نکردن آقای فیلیپس از کمیک ها کاملا یک حرکت دو بعدی است و میتوانست معایب و مزیت های خودش را داشته باشد، اما فیلمنامه متوسط شان مولفه های بی شماری را جا گذاشته است. رد پای اسکورسیزی (که قرار بود تهیه کنندگی یا حتی کارگردانی این اثر را بر عهده داشته باشد) در فیلم دیده میشود و انگار فیلیپس تلاش کرده تا با احیای طعم “راننده تاکسی” وی تغییری در روند فرموله شده فیلمسازی ابرقهرمانی هالیوود ایجاد کند؛ هرچند در این کار شکست مفتضحانه ای خورده است.
مشکل از جایی شروع میشود که نه تنها داستان هیچ آنتاگونیستی ندارد، بلکه هیچ نوع نیروی متخاصم یا چالشی فراروی جوکر نیست. آقایان نویسنده بجای اینکه پیچیدگی روانی سفر یک منزوی طرد شده را آنالیز کنند تا همذات پنداری یی اگر قرار است شکل بگیرد طبیعی باشد، سعی کرده اند تمام دنیای اطراف وی را طوری طراحی کنند که بینندگان با تمام جنایات وی همدلی کنند و با صحنه آخر فیلم هورا بکشند. هرچند این به این معنی نیست که سیر تکاملی شخصیت جوکر در فیلم با طمانینه پیش نمیرود. صرفا مشکل اینجاست که نویسندگان اصلا ریسک نکرده اند و بشدت محافظه کارانه بوده اند. تبدیل آرتور از یک جوانک و دلقک ساده به یک دلقک دیوانه و آدمکش میتوانست از ترسناکترین و دو بعدی ترین تغییرات شخصیتی در تاریخ سینما باشد.
در اینکه بازی فینیکس فوق العاده است و تنها چیزی هست که تمام تلاشش را میکنند خلاء های داستانی فیلیپس را پر کند شکی نیست، اما شخصا هنوز هم هیث لجر را در صدر جدول ارائه بهترین جوکر سینما یا حتی بهترین آنتاگونیست فیلم های دی سی میبینم. چرا؟ چون فقط انداختن جوکر داخل یک فیلم باعث نمیشود شاهکار خلق کنید و لجر نقش جامع تر (نوشتم لجر، بخوانید نولان) و طبیعی تری را نسبت به فینیکس ارائه داد.
بناء بطور کلی اگر بخواهیم بگوئیم نمیتوان با شخصیت جوکر در این فیلم ارتباط برقرار کرد که اصلا درست نگفته ایم. انتخاب های درست در اتفاقات فاجعه باری که بر سر پروتاگونیستِ آنتاگونیستیک ما میافتد، توهماتی که پیچیدگی جزئی اما سازنده ای به عمق فیلم اضافه کرده اند، خنده های پردرد فینیکس قبل از جنون و عصیان گری دیوانه کننده اش که دوگانگی شخصیتی را در سطح دیگری تعریف میکنند و همه اینها به قابلهمذاتپنداری کردنِ جوکر فیلیپس کمک میکنند.
هرچند دی سی با جوکر احمقانه اش قبلا هم بخوبی ثابت کرد که از آنارشیستترین و نهیلیستترین تبهکارِ تاریخ پاپ کالچر میتوان کاراکتر و داستانی منفعل و کسالتبار تحویل داد، و گند زدن تاد فیلیپس میتوانست چیز جدیدی نباشد، اما این فیلم آنقدر ها هم بد نیست که دو ساعت ما را محو گاتهام و کثافت کاریهای کاملا قابل درکش نکند؛ کثافت کاریهایی که دست به دست هم میدهند تا چنین شخصیت وحشتناکی متولد شود. من این فیلم را دیدم، لذت بردم، خوشحال شدم و ناراحت شدم، اما در ذهنیت خود به هیچ عنوان نتوانستم میراث نولان و هیث فقید را بر دوش آن بیاندازم.